علی اصغر دهستانی بافقی، مدیر دبیرستان شاهد اندیشه بافق، اولین دلیل تمایل و گرایش خود به حرفه معلمی را عشق و علاقه عنوان کرد و افزود: بنده دارای ۳۱ سال تجربه در آموزش و پرورش در نقش معلم و مدیر هستم. خدمت را با حضور در روستاهای اطراف بافق آغاز نمودم، چند سالی در شهرستان مهریز و یزد دبیر علوم تجربی بوده و هم اکنون در سی و یکمین سال خدمت، مدیر دبیرستان شاهد اندیشه بافق می باشم.
اولین اندیشه ای که منجر به انتخاب شما برای حرفه معلمی شد، چه بود؟
اندیشیدن و بها دادان به عشق و علاقه، سبب شد تا در این مسیر تربیتی قرار گیرم و چنانچه باز به دوره انتخاب رشته بازگردم، قطعاً مجدداً خدمت در حرفه معلمی را بر می گزینم.
قطعاً یکی از شیرین ترین خاطرات معلمان، خاطرات دوران کارورزی است؛ اولین تجربه حضورتان در کلاس درس به عنوان کارورز چگونه بود؟
آن روز تدریس مبحث برگ و ساختمان برگ به من سپرده شده بود. با ذوق و علاقه ای که داشتم، به یکی از پارک های شهر یزد رفتم و چند نمونه بوته و برگ آن را جمع آوری کردم. از قضا، همان روز استاد راهنما برای بازدید از فعالیت کارورزان به مدرسه آمده بود و من اطلاع نداشتم. با شوق غیرقابل وصفی تدریس را به پایان رساندم و استاد در پایان کلاس، با چنان صمیمت بی حد و اندازه ای گفت « تو در سی سال خدمتت موفق و سربلند خواهی بود » و صمیمت و گرمای محبت استاد بود و هست که همچنان با آن عشق بازی می کنم.
تربیت معلم چگونه بود؟ فقط محل مطالعه و تحصیل بود؟
مرکز تربیت معلم با همه دانشگاه ها فرق داشت. در کنار تحصیل و مطالعه، زندگی و کسب مهارت و کارآموزی و کارورزی نیز داشتیم. خاطرات دوران تربیت معلم معلمان، هیچگاه از ذهن نخواهد رفت چرا که ما با حضور در تربیت معلم، با آموزش و پرورش و تربیت، زندگی کردیم.
دلچسب ترین خاطره دوران خدمت شما چه بود؟
دانش آموزی دیر به مدرسه آمده بود. طبق قانون مدرسه نمونه، نیاز بود تا ابتدا خود را به دفتر مدرسه معرفی نماید و سپس در کلاس حاضر شود. او مستقیم به کلاس آمد. ظاهر لباسش جالب نبود و گویا دعوا کرده بود. همه دانش آموزان اصرار داشتند تا به دفتر مدرسه معرفی و بازخواست شود. او امتناع می کرد و زیر لب چیزی می گفت. بیشتر که دقت کردم، فهمیدم در حین آمدن به مدرسه، با دوچرخه به زمین خورده بود و علت تاخیرش نیز همین بوده است. از او خواستم در صندلی خود در کلاس قرار گیرد. دانش آموزان بسیار شاکی شدند و من در پاسخ گفتم: همین درد برای او کافیست و شایسته نیست دردی بر دردهایش بیفزاییم. این خاطره را خود دانش آموز که فی الحال یکی از نخبگان کشور هست برایم تعریف کرد و من آن قدر برایم دلچسب بود که الان طرح نمودم.
به نظر شما اوج افتخار یک معلم، کجا و در چه موقعیتی است؟
برای من و هر معلم و استاد، رسیدن دانش آموز و دانشجو به مدارج عالی و ممتاز اوج افتخار هست. دیدن لحظه افتخار آفرینی شاگردانم، آنچنان لذتی دارد که حاضر نیستم آن را با هیچ چیز معامله نمایم.
صحبت پایانی شما خطاب به همکاران فرهنگی، دانش آموزان و والدین در این حاکمیت آموزش مجازی چیست؟
صحبتی جز سپاسگزاری از معلمان عزیز و فداکار ندارم و پذیرش قلبی دارم که معلمان و اساتید، از هیچ کوششی برای آموزش مجازی مضایقه نکردند. خطاب به دانش آموزان تلاشگر می گویم تا برنامه ریزی و مدیریت برنامه های آموزشی و پرورشی خود را حتی در این آموزش های مجازی سرلوحه خود قرار دهند و در پایان از والدین خواهانم تا همچون گذشته کمک کار و یاریگر مدرسه باشند تا امر آموزش و پرورش فرزندان دلبندشان به بهترین نحو ممکن به سرانجام خود در سال تحصیلی جاری برسد.
ثبت دیدگاه