شنبه, ۳ خرداد , ۱۴۰۴ Saturday, 24 May , 2025 ساعت ×
  • آخرین اخبار

    خرمشهر را خدا آزاد کرد / شهدای بافقی عملیات آزاد سازی خرمشهر تغییر منطقه آب و هوایی بافق / پرداخت دو درصد عوارض زیر ساخت های راه آهن بافق توسعه می یابد میزان خاموشی برق خانگی و چاههای کشاورزی در بافق باید تغییر کند شورای اسلامی شهر بافق در وقت اضافه خواهد درخشید؟ ۷۳درصد داوطلبان کنکور در شهرستان بافق زن و ۲۷ درصد مرد هستند سه شاخص راهبردی برای ارزیابی عملکرد فرمانداران شهرستان‌های استان با توسعه بهداری آهنشهر بافق، سرمایه گذاری ۵۰میلیاردی در بخش درمان صورت می گیرد بهره برداری دومین طرح اجرای پنل خورشیدی در شهرستان بافق بر اساس آمار طرح ” نماد” استان یزد رتبه نخست اضطراب دانش‌آموزی و رتبه سوم افسردگی دانش‌آموزی کشور را دارد. با وجود خدمات ارزشمند بافق به صنعت و معدن کشور، هنوز از امکانات رفاهی متناسب محروم است قرعه‌کشی قطعات ۵ و۶ طرح نهضت ملی مسکن در بافق بافق حماسه آفرید + تصاویر جشنواره نوروزی شهرداری بافق از پنجم فروردین در پارک آبشار آغاز می شود پارک آبشار بافق ، بهشتی در دل کویر این جلسه بیشترگزارش دهی بود و خیلی پسندم نبود / مشکل امروز بافق ناترازی فرهنگی و اجتماعی است شهر بافق نسبت به استان و دیگر شهرستان‌ها از نظر قیمت‌ها بسیار گران‌تر است سرمایه شرکت سنگ‌آهن مرکزی از ۵۰۰ میلیارد تومان به ۸۵۰۰ میلیارد تومان افزایش یافت هشداری برای بافق! برای حفظ وضعیت فعلی فضای آموزشی، باید سالی سه آموزشگاه در شهر بافق ساخته شود. در شروع کار، شرکت سنگ آهن ۴۸ همت بدهی داشت / سهام دار کردن شهرستان ماندگارترین کار است آتش جان ۲ نفر را در بافق گرفت تلاش و پیگیری می کنیم تا بافق شهر ملی حصیر بافی، ثبت جهانی شود اتمام حجت رئیس دادگستری بافق با دستگاه‌های متولی جاده بافق – بهاباد از ۳۰ دیماه قطعی برق در استان یزد یک در میان خواهد بود در فضای مجازی منصفانه بنویسید / دود اختلافات به چشم تک تک مردم می رود کاهش مبتلایان به بیماری سالک در بافق سهمیه آرد نانوایی‌های متخلف قطع می‌شود کاله جوش، برترین غذای جشنواره غذای طیب و طاهر بافق فیلتر شکن ها باعث هزینه های بیهوده و دسترسی به محتوا های مخرب شده است خواسته شورا و مطالبه مردم، انتخاب بومی ۵ عضو هیات مدیره شرکت سنگ آهن است / صورتجلسه قبلی باید لغو شود بحران در مصوبات و اطلاع رسانی تعطیلی مدارس! دغدغه‌مندی مردم بافق منجر به رشد و تعالی این شهرستان می‌شود از بیمارستان بافق تا پایان سال بهره برداری می شود چگونه با رژیم غذایی دیابت خود را کنترل کنیم ؟ سالیانه بیش از ۳۰۰ تن ماهی در بافق تولید می شود. تعامل موثر با امام جمعه و نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی از مهم‌ترین معیارهای انتخاب فرمانداران است عیب کسان منگر و احسان خویش! امیدواریم نتایج و خروجی کنگره بین المللی شتر بافق، وضعیت شترداری را بهبود بخشد. سفارش می کنیم باعث تنش نشوید / مردم دارالشجاعه بافق در مقابل تضییع حقوقشان کوتاه نمی آیند تجلیل از همسران جانبازان استان در بافق پایان خونین یک نزاع در یزد اعتصابات بافق، تعلل مسئولان یا منفعت طلبی سودجویان بافق ماند و فاطمی رفت! حدود ۷۰ درصد حقوق دولتی برگشت داده شده به استان در شهرستان اردکان هزینه شده است. سپاه با عقلانیت تصمیم می‌گیرد نه مطابق هیجانات فضای مجازی پیش بینی برداشت ۵ هزارتن خرما از نخلستان های بافق چون بافق شهر فقیری است می سوزیم و می سازیم! دستان خالی بافق؟! / اصلاح‌طلبان سرگرم فرمانداری و سنگ‌آهن شده‌اند؟ آسیب های زیر پوستی شهرستان بسیار خطرناک است

    خاطره ای از جانباز و آزاده سر افراز حاج حسین عسکریان
    28 مرداد 1402 - 15:37
    شناسه : 5940
    بازدید 422
    20
    به مناسبت سالروز ورود آزادگان ؛ حاج حسین عسکریان در سال 1364 در عملیات والفجر 8 به اسارت دشمن بعثی در آمد و پس از 5 سال تحمل سختی ها و شکنجه های مزدوران عراقی در تاریخ 1369/6/3 با افتخار به آغوش میهن بازگشت.
    نویسنده : خبرنگار پیشتاز بافق منبع : پایگاه خبری پیشتاز بافق
    پ
    پ

    وی خاطرات دوران اسارت را بی شمار دانست و به یکی از آنها اشاره نمود و گفت:

    بعد از بازجوئی در پادگان بصره ، ما را به (استخفارات ) سازمان اطلاعات و امنیت عراق بردند . در یک اتاق که حدودا چهار در شش با یک در آهنی و یک پنجره کوچک که عراقی ها از پشت آن پنجره ما را کنترل می کردند . اتاقی که هیچ کف پوشی نداشت جز سیمان و موزائیک .
    روزی یک بار برای دستشوئی رفتن در را باز می کردند آن هم فقط برای یک دقیقه و اگر دیر از دستشوئی بیرون می آمدیم با لگد چنان محکم به در می کوبیدند که بر اثر آن با سر و صورت به دیوار می‌خوردیم ، مخصوصا ما که مجروح بودیم و کسی باید همراه ما می آمد. در آنجا حتی کفش نداشتیم و مجبور بودیم با پای برهنه برویم.
    روزهای سختی بر بچه ها گذشت ، نزدیک به ۷۰ نفر از اسراء در یک سلول ۲۴ متری می بایست با هم باشیم . سالم و مجروح با هم بودیم ، جراحات و زخمها بعد از چند روز از اسارت موجب شده بود که بوی بدی سلول را فرا بگیرد و باعث آزار و اذیت بقیه شود ، عراقیها هم از این وضع ما نه تنها ناراحت نبودند بلکه بسیارخوشحال بودند . هر وقت می گفتیم کمی باند یا مواد شست و شو برای زخمها بدهید ، اجتناب می کردند و با توهین می گفتند حقتان همین است ،

    محل بازجوئی  اسرا پشت در زندان در سمت راست زیر یک بالکن بود که ، دو سه نفر از افسران روی صندلی می نشستند و بازجوئی می کردند
    قبل از اینکه بیرون برویم به ما می گفتند که باید برای افسران احترام بگذارید ( روش احترام هم این بود که وقتی نزدیک افسر می رسیم می بایست سرمان پایین و دو پایمان جفت باشد و به حالت خمیده پای راست را طوری به زمین بزنیم که صدای بلند آن را عراقی ها بشنوند و اجازه سربلند کردن به ما بدهند )

    در یکی از روزها که مرا برای بازجوئی به بیرون از سلول بردند .نگهبان مرا به مترجم نشان داد ، مترجم گفت : چرا خودت را راست نمی گیری ؟ گفتم مجروح هستم و کتفم شکسته و نمی توانم دست و کمرم را بالا نگه دارم .فرمانده نگاهی به نگهبان کرد و با اشاره گفت : بروید آن طرف . بعد به نگهبان دستور داد که از من احترام بگیرد ، که ببیندمی توانم انجام دهم یا نه .او به طرف من آمد برای مدتی دستش را زیر چانه من گذاشت و دست دیگرش را هم به پشتم و شروع به فشار دادن کرد . من هم از شدت درد گردن و کمر به خود می پیچیدم .
    هر قدر فشار را بیشتر می کرد درد من هم بیشتر می شد . تا اینکه از شدت درد فریاد زدم ( یا حسین ) و روی زمین افتادم . نگهبان با کابل چند ضربه به بدن و پاهایم زد و هر کار کرد نتوانست بلندم کند . در همین لحظه که پشت به زمین بودم و سرم به سمت بالا بود ، افسران را دیدم که بالای سرم جمع شده اند . یکی از آنها با دست اشاره کرد که بلند شو ، من بیهوش بودم و فقط با اشاره توانستم بگویم نمی توانم همین باعث شد آن عراقی یکدفعه چوب دستی خود را از زیر بغل بیرون آورد و در حالی که گوشم را گرفته بود چوب را محکم به سرم کوبید و پس از پرسیدن چند سوال که اصلا متوجه آنها نشدم مرا کشان کشان به سلول بردند .

    سایر اخبار

    ثبت دیدگاه

    دیدگاهها بسته است.